روز نهم ، عمر بن سعد دستور پیشروى به لشکرش داد و به سوى خیمه هاى حسینى حرکت کردند امام به حضرت عباس علیه السلام فرمود:
نزد ایشان برو و امشب را مهلت بگیر تا امشب را مشغول نماز و راز و نیاز با پروردگارمان شده و از او استغفار و آمرزش خواهیم ؛ خداوند متعال مى داند که من نماز و تلاوت قرآن و مناجات و نیایش و استغفار و آمرزش خواهى را دوست دارم .
شب حضرت یاران باوفایش را جمع کرد و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:
اما بعد؛ بطور یقین من یارانى بهتر از یارانم و خاندانى نیکوکارتر و با وفاتر و به صله ارحام پاى بندتر از خاندانم ، سراغ ندارم ؛ خداوند به همه پاداش زیب عطا فرماید.
بطور یقین جدم ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، مرا خبر داده بود که من به عراق خوانده شده و بر محلى به نام عمورا و کربلا فرود آمده و به شهادت نائل خواهد شد و اینک وقت آن نزدیک شده است .
به اعتقاد من ، دشمن فردا جنگ را آغاز خواهد کرد و اکنون شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم ؛ به همه شما اجازه مى دهم که در تاریکى شب ، هر یک از شما دست یکى از خانواده ام را گرفته و به شهر و آبادى خویش حرکت کنید؛ اینها فقط به دنبال من بوده و بعد از من ، با دیگران کارى ندارند. خداوند به همه شما پاداش خیر عطا فرماید.
در اینحال همه افراد خانواده اش و ابتدای آنها حضرت عباس علیه السلام گفتند:
خداوند آنروز را نیاورد که بعد از تو زنده باشیم ؛ هرگز از تو جدا نمى شویم .
و بعد یک یک اصحاب چنین گفتند و زبان حال هریک چنین بود که:
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر این مهر بر که افکنم، آن دل کجا برم؟
حضرت همگی را دعای خیر فرمود،گویند امام مظلومان با اصحاب سعادت انتساب ، آن شب را به سر بردند در حالتى که مانند زنبور عسل زمزمه دعا و ناله و عبادت از ایشان بلند بود؛ بعضى در رکوع و برخى در سجود و پاره اى در قیام و قعود بودند.
باید حسین دم بزند از فضائلت
وقتی حسینی است تمام خصائلت
تعبیرهای ما همه محدود و نارساست
در شرح بیکرانی اوصاف کاملت
بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست
آئینه ای اگر بگذاری مقابلت
لبیک یا ابالفضل